Web Analytics Made Easy - Statcounter

درهمه زمینه‌ها مطالعه داشت؛ از گابریل گارسیا مارکز گرفته تاکتاب خاطرات جرج بوش و زندگی‌نامه خیلی از آدم‌های مشهور دیگر.

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «یک بار حاجی و زینب همراه هم رفته بودند حرم حضرت زینب (س) برای زیارت. درگیری‌ها زیاد شد و به اوج رسید. حاجی گفت: «همه محافظ‌هایی که همراه من هستن، وایسن از حرم دفاع کنن.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

» هر چه به ایشان گفتند که خطرناک است، گوش نداد و ایستاد به نماز.

هر بار که می‌آمدند و درخواست می‌کردند: «حاجی بیا بریم…!» او با آرامش می‌گفت: «دارم نماز می خونم، نمی یام. هیچ اتفاقی نمی افته!»

لوسترهای حرم به شدت تکان می‌خوردند؛ اما حاجی با صلابت و آرامش خاصی ایستاده بود به نماز. دیگر دست به دامن زینب شدند. از او خواستند تا حاجی را بیاورد. زینب که به او گفت، حاج قاسم با همان آرامشی که در کلامش هم پیدا بود، در جوابش گفت: «راحت بشین زیارت نامه ات رو بخون. هیچی نمی شه!»

تنها چیزی که حاجی از آن می‌ترسید و خیلی مراق بود، اعمالش در مقابل خدا بود. او تنها از خدا می‌ترسید.»

***

کتاب «عزیز زیبای من» مستند روایی روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. این‌کتاب به‌قلم زینب مولایی توسط بنیاد حفظ و نشر آثار سپهبد شهید قاسم سلیمانی منتشر شده و به مرور خاطرات حاج‌قاسم و دوستان شهیدش اختصاص دارد. چهارمین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، روز جهانی مقاومت و هفته مقاومت، بهانه خوبی است تا مطالبی از این‌کتاب را که درباره ۷۲ ساعت پایانی عمر دنیایی حاج‌قاسم هستند، مرور کنیم؛ خاطراتی که منبع اقتباس مستند سینمایی «پرواز ۱:۲۰» به کارگردانی مهدی نقویان بوده‌اند.

قسمت اول گزارش در پیوند زیر قابل مطالعه و بررسی است؛

* «درخواست چندباره نخست وزیر عراق برای دیدار با سردار / ‏خودتان‬ را آماده دل کندن کنید»

در ادامه مشروح دومین‌مرور بر «عزیز زیبای من» را می‌خوانیم؛

نماز شبش هیچ موقع ترک نمی‌شد. همیشه می‌گفت: «بیشترین چیزی که آدم رو می شکنه و به خدا نزدیک می کنه، نماز شبه.» حتی اگر توی هواپیما یا هر جای دیگری بود، نماز شبش سر جای خودش بود. حدود ساعت ۲:۳۰، ۳ نیمه شب بیدار می‌شد، نماز شبش را با توجه خاصی می‌خواند و وصل می‌کرد به نماز صبحش. گاهی هم بعد از نماز شب می‌رفت کوه. همان جا بعد از ورزش نماز صبحش را می‌خواند و بعد می‌رفت سرکار. حتی اگر تازه نیم ساعت بود که خوابش برده بود، باز هم برای نماز شب بیدار می‌شد. ساعت کوک می‌کرد برای بلند شدن؛ اما همیشه خودش زودتر از آنکه ساعتش زنگ بخورد، از خواب بیدار می‌شد.

حاجی علاوه بر تقیدش به نماز و عبادت، مقید بود حتماً در منزلش روضه هفتگی برگزار کند. هر هفته جمعه‌ها در خانه شأن روضه داشتند. مهمان این روضه‌ها هم معمولاً بچه‌ها و نوه‌ها بودند. این به غیر از هیأت هایی بود که به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) برگزار می‌کرد.

بنیان روضه‌های ایام فاطمیه اش از اهواز شروع شد، همان زمان جنگ. حاجی که شد فرمانده لشکر ثارالله، وقتی در کرمان استقرار یافت، به طور رسمی‌تر و مفصل تری این هیأت را برگزار کرد. اوایل فقط یک شب بود. هر چه جلوتر رفت، این روضه‌ها بیشتر پا گرفت و آن را به پنج شب رساندند. اول کار، فقط در منزل مسکونی خودش روضه برگزار می‌شد. جمعیت که زیاد شد، به فکر مکان بزرگ‌تری افتادند. کنار منزلشان زمینی بود که آن را خریداری کردند. داخل آن زمین چادر می‌زدند و هیأت را برگزار می‌کردند. کم کم بیت الزهرا (س) شکل گرفت و به شکل یک حسینیه درآمد. حاجی همان اوایل شکل گیری بیت الزهرا (س) آن را وقف کرد و برایش هیأت امنا انتخاب کرد. این هیأت خیلی خاص بود، به دور از حاشیه و به دور از موضوعات روزمره سیاسی. همه افراد جامعه با هر دیدگاه سیاسی به این روضه می‌آمدند. آنقدر استقبال از این هیأت زیاد شد که تبدیل شده بود به یک هیأت بسیار بزرگ با حدود ۱۲ هزار نفر که به عشق حضرت زهرا (س) و به خاطر علاقه‌ای که به حاج قاسم داشتند، در آن شرکت می‌کردند.

زندگی حاجی روی دیگری هم داشت. خیلی اهل شعر و شاعری و هنر و خطاطی بود. دوست داشت بچه‌ها را دور هم جمع کند و برایشان حافظ بخواند. خیلی دوست داشت خطش خوب شود. به خاطر ترکشی که به دستش اصابت کرده بود، نمی‌توانست قلم را صاف در دست بگیرد. یک خودکار را بین انگشتاش قرار می‌داد و تمرین می‌کرد تا خوب بنویسد.

روی آراستگی ظاهر هم خیلی تاکید داشت. همیشه لباس‌هایی که می‌پوشید، هماهنگ و مرتب و زیبا بودند. اعتقاد داشت کسی که مذهبی است، باید از بقیه مرتب‌تر و آراسته‌تر باشد. به قدری تمیزی و آراستگی برایش مهم بود که اگر گاهی چادر یا لباس یکی از بچه‌ها کمی خاکی یا نامرتب بود، با شوخی و جدی به او می‌گفت: «اگه لباس و تیپتون نامرتبه، کنار من راه نیایین. مهم‌ترین چیز چیز توی دین اسلام، پاکیزگی و مرتب بودن و بوی خوب دادنه.»

خیلی هم عاطفی بود؛ حتی در مواجهه با حیوانات. فاطمه یک پرنده داشت و توی خانه از آن نگهداری می‌کرد. حاجی که آن را دید، خیلی ناراحت شد: «برای چی حیوون رو توی قفس نگه داشتی؟ گناه داره! نباید این کار رو بکنی.» بعد آن پرنده را از فاطمه گرفت و آورد در حیاط خانه‌شان کنار مرغ و خروسی که داشتند، گذاشت.

یک گربه کوچک هم بود که به حیاط‌شان می‌آمد. حاجی آن‌قدر از آن مراقبت کرد و آب و غذا داد که بزرگ شد و بچه دار شد. برایشان یک خانه کوچک درست کرد و حسابی مراقبشان بود تا بقیه گربه‌ها آن‌ها را اذیت نکنند. یک بار که در عراق در محاصره بودند، حاجی که به سختی توانسته بود با خانه تماس بگیرد، بعد از حال و احوال گفت: «گربه خوبه؟ بچه هاش خوبن؟ مشکلی پیش نیومده؟» اینکه حیوانات از او راضی باشند هم برایش مهم بود.

وقت‌هایی که حاجی خانه بود، سعی می‌کرد تمام آن نبودن‌هایش را برای اهالی خانه جبران کند. صبح‌های جمعه بعد از نماز صبح نمی‌خوابید. می‌دانست هرکدام از بچه‌ها برای صبحانه چه چیزی دوست دارند. چند مدل املت درست می‌کرد. خیلی با سلیقه سفره را می چید. خیلی اهمیت می‌داد که سفره قشنگ چیده شود. اگر گاهی سفره را با ظرف ملامین می‌چیدند، حاجی ناراحت می‌شد و می‌گفت: «برای چی ظرف ملامین می ذارین؟ کسی که غذا می خوره، باید لذت ببره از سر سفره نشستن. خانواده وقتی دور یه سفره نشستن، باید لذت ببرن از چیدمان سفره، از ظرفی که توش غذا می خورن.» سفره را مرتب می‌انداخت. از باغچه سبزی خوردن می چید. خودش سبزی‌ها را پاک می‌کرد و می‌شست. صبحانه را که می‌خوردند، می‌رفت سراغ ناهار.

حاجی عاشق تولد گرفتن بود و دوست داشت که غافل گیرش کنند. دیگر همه اعضای خانواده این را می‌دانستند. برای تولدش باید همه دور او جمع می‌شدند و برایش کادو می‌خریدند. خیلی هم دوست داشت زودتر ببیند چه کادویی برایش گرفته اند. حاجی متولد اول فروردین ۱۳۳۵ بود.

در همه زمینه‌ها مطالعه داشت؛ هم مذهبی و هم موضوعات دیگر. نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را زیاد می‌خواند و نکته برداری می‌کرد. رمان‌های خارجی و کتاب‌های سیاسی هم زیاد می‌خواند. از گابریل گارسیا مارکز گرفته تا کتاب خاطرات جرج بوش و زندگی‌نامه خیلی از آدم‌های مشهور دیگر. ابتدای یک مأموریت کتابی را شروع می‌کرد و هنگام برگشت، کتاب تمام شده بود و می‌رفت سراغ کتاب بعدی.

هیچ‌وقت دنبال دیده شدن نبود. کار را برای خدا می‌کرد، نه برای ظاهرسازی و چیزهای دیگر. گاهی به اهالی خانه خیلی فشار می‌آمد. می‌دانستند پیروزی یا دستاورد مهمی که در کشور اعلام می‌شود، کار حاج قاسم بوده؛ اما هیچ اسمی از او نیست یا به اسم فرد دیگری تمام شده. ناراحت می‌شدند و به حاجی اعتراض می‌کردند: «چرا؟ واقعاً چرا مردم نباید بدونن که این کار رو شما کردین؟ چرا باید به اسم یکی دیگه تموم بشه، اما هیچ اسمی از شما نباشه؟»

حاجی لبخند زیبایی تحویلشان می‌داد و می‌گفت: «مگه مهمه؟ اونی که باید کار من رو ببینه، داره می بی نه. مردم هم خودشون می فهمن، شما نگران نباشید.» اعتقاد داشت: «من برای خدا کار می‌کنم، خدا هم آبروی منو می خره.»

همان اندازه که مردم را دوست داشت، به همان اندازه وقتی در وصف او شعری می‌خواندند یا شعاری می‌دادند، ناراحت می‌شد و می‌گفت: «می ترسم از این حرف‌ها! می‌ترسم روم تأثیر بذاره. من در حد این چیزها نیستم!»

همیشه به همه می‌گفت: «من هر چی دارم، از خدا دارم. من هیچی نبودم. من بچه چوپون بودم! افتخار هم می‌کنم که چوپون بودم! شب‌ها توی صحرا می‌خوابیدم، توی کوه می‌خوابیدم، دنبال گوسفندها می‌رفتم… هیچی نبودم! اگه الآن به جایی رسیدم، اگه آبرویی دارم، همه اش از جانب خداست. هیچی از خودم ندارم، هیچی…»

ادامه دارد…

منبع: مهر

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: حاج قاسم نماز شب بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۶۵۹۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت یک کارگردان از فیلمسازی در نوجوانی/ چیزی جز گوشی لازم نیست

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ستاد خبری جشنواره آسمون، اولین دورهمی آسمونی‌ها در جشن ۱۰ سالگی فعالیت بادبوم ویژه فعالیت‌های سینمایی نوجوان‌ها در مجموعه‌های سینمایی و تلویزیونی، با حضور حمید امامی دبیر جشنواره و محمدرضا خردمندان کارگردان سینما و جمعی از هنرمندان در خانه هنرمندان برگزار شد.

ابتدا، سید حمید امامی مدیر بادبوم به آغاز فعالیت بادبوم در سال ۹۲ پرداخت و از خانواده‌های بچه‌های عضو بادبوم قدردانی کرد و افزود: از تمام پدر و مادران بچه‌های عضو بادبوم برای اینکه این‌ سال‌ها با ما ساختند درحالی که بارها موقعیت بادبوم عوض شد، تشکر می‌کنیم.

دبیر جشنواره «آسمون» از آغاز یک جشنواره جدید خبر داد و اضافه کرد: امروز آغاز رسمی جشنواره «آسمون» است؛ این جشنواره ویژه تولید محتوا برای بچه‌های ۹ تا ۱۸ سال خواهد بود.

امامی با بیان اینکه موضوعات و جوایز و تمام جزییات جشنواره در asemoonfest.ir آمده است، تاکید کرد: سعی شد موضوعاتی انتخاب شود که کاملا مربوط با نسل ضد و دهه هشتاد و نودی‌ها باشد چون می‌خواهیم ثابت کنیم نوجوان‌ها می‌توانند آینده‌ خودشان را شکل بدهند.

برای فیلمسازی از خودتان شروع کنید

سپس، محمدرضا خردمندان کارگردان سینما در توصیه‌هایی برای نوجوانانی که قصد دارند در عرصه فیلمسازی و بازیگری فعالیت کنند، گفت: من خودم در سینما کارم را با فیلم کوتاه و آثار ارزان‌قیمت شروع کرده‌ام. کسانی که می‌خواهند کارگردانی و بازیگری را در آینده دنبال کنند، از خودشان و تجارب و خاطراتشان شروع کنند.

وی اضافه کرد: تمام آنچه که شما هستید و تجریه شخصی دارید و آن چیزهایی که هویت شماست برای شروع فیلمسازی به شما کمک خواهند کرد. یک فیلمساز و نویسنده اول چیزی که برای شروع نیاز دارد، ایده است. من در ابتدای راه یک توصیه دارم، به تجربیات شخصی خودتان رجوع کنید چون بهترین ایده فیلمسازی از خودتان و خاطرات شماست پس در خاطرات‌تان جستجو کنید که چه لحظاتی در زندگی دارید که شما را تحت تاثیر قرار داده و آن اتفاق را به خوبی می‌شناسید چوم همراه با رنج و حس غرور و ... است و نسبت به آن اطلاعات کامل دارید و همین‌ها قابلیت ساخت یک فیلم کوتاه را به شما خواهد داد چراکه به ابعاد آن اشراف دارید.

وی به ذکر نمونه‌هایی از تجارب مشترک بچه‌ها پرداخت و عنوان کرد: درباره دوچرخه و شغل پدرتان و موضوعاتی که به‌خوبی آن را می‌شناسید، فیلم بسازید. موضوعاتی که جزییات قابل لمسی از آن‌ها در ذهن داشته باشید که همگی برآمده از تجربه شخصی شماست. همه فیلمسازان بزرگ اولین داستان و شعر و فیلم را از تجربه درونی و غنی شده خودشان ساخته‌اند. البته اینکه آیا این خاطرات به‌تنهایی برای ساخت فیلم کافی است، باید بگویم خیر! بلکه باید به آن‌ها واقعیت و تخیل اضافه کنیم تا فیلم به یک اثر هنری تبدیل شود.

کارگردان «بیست و یک روز بعد» تجاربی از فیلمسازی خود را با نوجوان‌ها به اشتراک گذاشت و گفت: من وقتی نوجوان بودم در اوایل دهه ۷۰ یک همکلاسی داشتم که شرایط اقتصادی خوبی نداشت و همین موجب مشکلاتی می‌شد که مدیران مدرسه قصد داشتند او را اخراج کنند و این سوژه برای من محور یک داستان شد چون او را به‌خوبی می‌شناختم. من این داستان را با چاشنی تخیل نوشتم و چاپ شد و اولین تجربه نویسندگی من رقم خورد و من فهمیدم می‌توانم از خاطراتم داستان بنویسم. در ادامه من برای فیلمسازی از این روش استفاده کردم و فیلم «بیست و یک روز بعد» که قصه‌ ای واقعی داشت را ساختم که درون مایه تخیل به آن آمیخته شد تا بتوانیم در فیلم حرفی داشته باشیم.

خردمندان خطاب به حاضران گفت: توصیه می‌کنم تجربیات و خاطرات‌ خودتان را درباره موضوعات و دوستانی که به‌شدت آن‌ها را می‌شناسید، بنویسید این کار برای شما تولید داستان می‌کند. به‌نظرم فیلم ساختن به‌شدت ارزان و آسان شده و هیچ چیز جز گوشی موبایل برای فیلم‌سازی لازم نیست و این امکاناتی است که در دست همگی قرار دارد.

وی در پایان بیان کرد: بچه‌هایی که می‌خواهند بازیگر شوند باید ده برابر یک نقش را در زندگی روزمره خودشان بازی کرده باشند و ده‌ها قدم از یک تست بازیگری جلوتر باشند و یاد بگیرند که تقلید کنند و افعال دیگران را شبیه‌سازی کنند و برای نقش‌های مختلف شناسنامه درست کنند. مدل راه رفتن، حرف زدن و فکر کردن زندگی افراد و مشاغلی مثل نجار، بنا و پزشک را مرور کنند تا آماده همکاری با یک فیلم باشند.

کد خبر 6090133 عطیه موذن

دیگر خبرها

  • ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید می‌کنه!
  • پرداختن به خاطرات مقام معظم رهبری؛ گام اول فصلنامه «ماجرا»
  • پرداختن به خاطرات مقام معظم رهبری؛ گام اول «ماجرا»
  • زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است
  • گام اول فصلنامه «ماجرا»، پرداختن به خاطرات و کارنامه رهبر معظم انقلاب است
  • خاطرات تلخ اردیبهشتی آبی ها مقابل تراکتور!
  • خطای عجیب ریچارلیسون بر روی هموطنش گابریل در جریان دیدار تاتنهام و آرسنال / فیلم
  • تصاویر سد شاه قاسم یاسوج
  • جلد سوم تاریخ شفاهی دفاع مقدس به زودی چاپ می‌شود
  • روایت یک کارگردان از فیلمسازی در نوجوانی/ چیزی جز گوشی لازم نیست